مهدی باکری در اندیشه و عمل
تقریبا همه آنچه تا امروز روی وبلاگ قرار دادهام روایات دو کتاب «خداحافظ سردار» و «به مجنون گفتم زنده بمان» بوده است. هنوز ده عنوان کتاب دیگر به اضافه چندین ساعت فیلم و صوت ضبط شده هست که متضمن یادهای ناب رزمندگان اسلام از شهید آقا مهدی باکری است و من نمیدانم چقدر وقت دارم که همه آنها را در این صفحه مجازی درج کنم! مهدی باکری تمام ناشدنی است. چون او فقط مکتوب و مکنون در روایات نیست. معتقدم هنوز هم سینه سوختگان جنگ که در گوشه و کنار این کشور در کنج گمنامی افتخار رزمنده اسلام بودن را دارند گفتنیها دارند از او. ناگفتهها هم همه خاطره نیستند. شاید آرزوی خام بوده باشد اینکه گاه آرزو کردهام سینه سوختهای پیدا شود که سوز لقاء الله سینه مهدی باکری را توصیف کند یا رمز مرگ آگاهی حیرت انگیز او در میدان جنگ را که از شیوه مولی علی علیه السلام اخذ کرده بود در حد فهمهای ما بگشاید. شاید روزی یکی زبان گشود و شاید هم این چیزها اصلا وصف شدنی به زبان نباشد. و احتمال دوم به حقیقت نزدیکتر است! اما هنوز توسل به همین مقدار که گفته و نوشته شده غنیمت است.
تقریبا تمامی روایات دو کتابی را که در بالا اسم بردم در این وبلاگ درج کردهام، بجز چند تا که یا در متن روایات دیگر تکرار شدهاند یا روایتی ساده بودهاند از یک اتفاق معمولی که آنها را معمولا برای نقل در اینجا به تأخیر انداختهام. اما برای اینکه هیچ روایت ثبت شدهای از زبان رزمندگانی که شهید مهدی باکری را از نزدیک دیدهاند از قلم نیفتد - و نباید بیفتد - همینها را هم بتدریج به آرشیو «یادها»ی آقا مهدی اضافه خواهم کرد. روایاتی که از این پست شروع به درج آنها میکنم روایات کتاب «مهدی باکری در اندیشه و عمل» نوشته سردار حسین علایی است. این کتاب کم حجم که در واقع گردآوری، تکمیل و بازنشر مقالاتی است که سردار علایی آنها را در فاصله سالهای ۶۸ تا ۸۷ در جراید کشور پیرامون شخصیت شهید مهدی باکری به چاپ رسانده، بجای خود حاوی مطالب بکری است که قبل از ایشان کسی در جایی نیاورده. از این لحاظ کتاب یاد شده کتابی است قابل توجه. مضافا اینکه سردار علایی از معدود افرادی است که از زمان دانشجویی تا شهادت مهدی باکری، دوران ده ساله مبارزات و مجاهدات او از ۱۳۵۳ تا ۱۳۶۳ را از نزدیک درک کرده و همراه او بوده و از این لحاظ جزو قدیمیترین یاران وی بشمار میآید و همین به اعتبار مطالب کتاب میافزاید.
در قسمتی از مقدمه کتاب «مهدی باکری در اندیشه و عمل» آمده است: یکی از ابعاد مهم موفقیت ایران در برابر تهاجم ارتش بعثی عراق، طرح ریزی و انجام عملیاتهایی بوده است که توانسته در شرایط نابرابر از نظر تجهیزاتی و امکاناتی، قوای دشمن را از خاک ایران بیرون رانده و در نهایت، دوران جنگ را تبدیل به فرصتی مهم برای جمهوری اسلامی جهت توسعه قدرت دفاعی خود بنماید. از آنجا که یگانهای رزمی تأسیس شده در دوران جنگ با تکیه بر افراد و انسانهای فداکاری ایجاد شده که بصورت رزمنده داوطلب، خود را در این واحدها سازمان میدادند، بنابراین مطالعه شخصیت این افراد بخصوص آنانی که ستون اصلی و پایه اساسی قدرت رزمی هر لشکر محسوب میگردیدند میتواند به شناخت واقعیات حماسه آفرینیهای ملت ایران در دروان دفاع مقدس کمک نماید. بسیاری از فرماندهان یگانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از انسانهایی بودهاند که داوطلبانه و فقط بخاطر خدا و دفاع از آرمانهای اسلامی وارد جبهههای جنگ شدند و توانستند تیپها و لشکرهایی را حول محور تواناییها و شخصیت خود تشکیل دهند و با بکارگیری تفکر و اندیشه و با تکیه بر نصرت باری تعالی تمام همت خود را برای دفع تجاوز دشمن بکار گیرند... در تمام دوران آشنایی ده سالهام با مهدی باکری، او را یک انسان بزرگ و شیعهای واقعی یافتم که نقاطی در زندگیاش وجود دارد که از نطر تربیتی بسیار اهمیت داشته و میتواند به نسلهای بعد منتقل شود. او فردی متواضع و انسان آرامی بود که به سادگی عصبانی نمیشد. اهل تظاهر نبود، بسیاری از فعالیتهایی که انجام میداد، برای دیگران آشکار نبود. حضور وی در جبهه بر اساس یک تکلیف الهی شکل گرفته بود. شخصیت وی دارای ابعاد زیادی است. پرداختن به حالات و صفات روحی وی، شناخت عمیقی را از وی میطلبد...